حدیث جونیحدیث جونی، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

حدیث عشق زیبای زندگی

سرویس کالسکه

1392/5/27 14:47
نویسنده : سارا
105 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان

دیروز بعد از ظهر با بابایی از سر کار رفتیم برای اتاقت کاغذ دیواری انتخاب کنیم،اینقدر بابات بهت گفت موشی آخرشم یه کاغذ دیواری موش خشکل صورتی برات انتخاب کردیم البته خیلی خشکله .ایشاءالله تا چند روز دیگه هم چسبوندن کاغذ دیواری اتاقت تموم میشه عزیزکمقلب

تازه دیشب یه کار دیگه هم برات کردیم ،سرویس کالسکتو آوردن و ماهم تو اتاقت چیدیم ،کم کم اتاقت داره رنگ و بوی تورو به خودش میگیره و پر از وسایل خشکل تو میشه ،دیشب هی دل من و با با یی برات تنگ میشد میرفتم تو اتاقت کالسکتو میدیدیم و قربون صدقت میرفتیم ،فکر کنم تو هم فهمیده بودی کالسکت اومده کلی ذوق کرده بودی آخه خیلی شیطونی و ورجه و ورجه میکردی با هر لگدت انگار جون میگرفتم و خون تو رگهام جریان پیدا میکرد.دخترم  اگه خدا بخواد تقریباً 2/5 دیگه میایی تو بغلمون.انشاءالله که به سلامتی و شادی بیایی ،منو بابایی برای دیدن روی ماه تو لحظه شماری میکنیم

انشاءالله که همه ی بچه ها سالم و صالح پا به این دنیا بذارن تو هم همینطور گل من ، دوست دارم و هر چی هم که بزرگتر میشه عشقم نسبت بهت بیشتر میشه ، راستی دخترم اگه همش مامانی برات مینویسه فکر نکن بابا جون بی خیاله و بهت اهمیت نمیده ، بابایی هر روز میاد و خاطراتیو که من برات مینویسمو میخونه و ذوق میکنه وقتی بهش میگم تو چرا نمینویسی میگه آخه من انشام خیلی خوب نیستزبان حالا نکه انشاء من خیلی خوبه خخخخخخخخخخخخخخخخخقهقههقهقهه

ولی مهم اینه که مینویسم تا به یادگار بمونه برایت دختر زیبا روی من قلبقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)