حدیث جونیحدیث جونی، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

حدیث عشق زیبای زندگی

خرید سیسمونی برای دختر قشنگم

1392/5/20 14:29
نویسنده : سارا
164 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر زیبا روی من

دیروز با بابایی و مامان بزرگ و بابا بزرگت رفته بودیم خرید سیسمونی برای شما دخمل خشکل ،یه سری لباس برات خریدیم خیلی هم خشکلن ولی هنوز یه عالمه چیز دیگه هست که باید برات بخریریم مثل سرویس کالسکه و تخت و کمد و... ولی ایشاء لله اونارو هم برات میخریم. دیشب که از خرید برگشتیم رفتیم خونه مامان بزرگ شام خوردیم ولی من دوباره از اون سردردای وحشتناک گرفته بودم فقط دلم میخواست زودتر بیام خونه بگیرم بخوابم ،وقتی رسیدیم خونه باباجونت گفت نمی خوای لباسای دختر خشکلمو تو کمدش بچینی ؟منم گفتم سرم خیلی درد میکنه نمیتونم فردا که از سر کار برگشتم براش میچینم ، رفتم خوابیدم ولی بعد از یک ساعت از خواب بیدار شدم بابات هنوز بیدار بود داشت ظرفای نهارو میشست دست گلش درد نکنهتشویق سردردم بهتر شده بود ساعت تقریباً 1:20 شب بود دلم طاقت نیاورد گفتم حالا که بهتر شدم وسایلاتو بچینم ،اومدم تو اتاقت بابات که فهمید میخوام وسایلاتو بچینم با ذوق و شوق اومد پیشم لباساتو بو میکرد و قربون صدقت میرفت قلب خلاصه اینکه دخترم منو بابت جونمون برات در میره و فقط به امید بودن تو زندگی میکنیم و برای دیدن روی ماهت لحظه شماری میکنیم ایشاءالله که همه بچه ها سالمو سلامت بدنیا بیان ، خدای مهربون هم مثل همیشه لطف کنه و تو مهروی من سالمو سلامت  بیای تو بغل مامانی و باباییت قلب .آمین یا رب العالمین

راستی عزیزم امروز 26 هفته شد که تو دل مامانی هستیماچچشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)