حدیث جونیحدیث جونی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

حدیث عشق زیبای زندگی

آخر سال 93

1393/12/26 9:49
نویسنده : سارا
106 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيز دل مامان

حالت خوبه ماماني، ديگه كم كم سال داره تموم ميشه و وارد سال جديد ميشيم اميدوارم كه سال 94 سالي پر از خير و بركت و خوشي برامون باشه براي هممون .براي منو تو و بابايي، مامان جون ،باباجون و خالت كه انشاالله امسال بختش به خوبي باز شه و مثل ما خوشبخت شه .سال 93 خيلي زود گذشت ولي اتفاق خاصي توش نيفتاد .انشاالله كه سال آينده خيلي خوب باشه .با وام منو با با موافقت كنن و بتونيم خونمونو به خوبي عوض كنيم و توش به آرامشي كه قبل ازاين خون داشتيم برسيم .چون تو اين خونه درسته كه خدا بهترين هديه يعني تو رو به من داد ولي خودت خوب ميدوني كه تو اين دو سال همه چيز داشتيم غير از آرامش .آخه خسته و كوفته از سر كار ميرم خونه ميخوايم استراحت كنيم همسايه بالايي كلي سرو صدا ميكنه اصلاً از درو ديوار اين خونه صدا مياد اميدوارم خونه بعدي اينجوري نباشه و خدا همسايه هاي با ملاحظه و خوب قسمتمون كنه. بگذريم خودمو و خودتو عشقه . ديشب خونه مامان بزرگت بوديم كلي شيرين كاري ميكرديو همرو سرگرم كرده بودي وقتي عمت اينا ميخواستن برن تورو هم آماده كرد كه ببره تو اولش رفتي نو بغلشو با منو بابايي هم باي باي كردي ولي وقتي ديدي جدي شد شروع كردي به مامان بابا گفتن و گريه كردن منم كلي باد تو قب قبم انداختم از ابنكه دخترم بدون مامان باباش جايي نميره . وقتي تو ماشين داشتيم برميگشتيم تو انقدر بازي كرده بودي كه خسته شدي و خوابت برد اللهي كه مامان قربون قشنگيات بشه كه عين يه فرشته كوچيك لباي قشنگتو قلوه ميكني و ميخوابي .

دختر عزيز تر از جونم انقدر دوست دارم كه هر چي بگم بازم كمه. انشالله كهع در پناه حق و زير سايه پدرو مادر سالو سلامتو خوشبخت باشي .بوسچشمک

راستي اماروز چهارشنبه سوري هم هست . اما من تو رو بيرون نميبرم آخه خيل خطرناكه انشاالله كه يكم بزركتر شدي فقط ميبرم دم خونه تا با خودم از روي آتيش خيلي كوچيك بپري .خجالتمحبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)