حدیث جونیحدیث جونی، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

حدیث عشق زیبای زندگی

من و دختر قشنگ تو هفته 34

1392/7/16 9:24
نویسنده : سارا
70 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر قشنگم خوبی مامانی .امروز بعد از سه هفته است که دارم برات خاطره مینویسم آخه میدونی تو این مدت سر کارمون مدیریت عوض شده و سرمون خیلی شلوغه این مدیر جدید همش زور میگه کارارو ما انجام میدیم اونوقت به اسم خودش تموم میکنه عصبانیامروزم نیستش رفته ماموریت اینقدر خوبه وقتی نیست ،وقتی هست سایه سنگینش جو و سنگین میکنه ،فرشته کوچولو ومعصوم من از خدا بخواه مامانی کار جدیدش زودتر درست شه از شر اینجا هم راحت شم خیال باطل اصلاً ول کن این حرفها رو خودتو عشقه ،ملیسا جونم بزرگ شدی تکونات اینقدر محکم شده که حتی بعضی وقتها مامانی دردش میگیره ولی فدای سرت من که عاشق تکون خوردناتم .کم کم دیگه شمارش معکوس داره شروع میشه هفته 6 بودی که من تازه فهمیده بودم نینی خشکل تو دلم دارم چقدر زود گذشت اونموقع دلم خوش بود میگفتم 34 هفته دیگه نینی تو دلم دارم ولی حال تو هفته 34 هستمو و فقط 6 هفته دیگه تو فرشته کوچولو تو دل مامانی مهمونی .ولی خوب دیگه دلمم خیلی برات تنگ شده دوست دارم ایشاالله سالم و سلامت بدنیا بیایی این روزا همش به این فکر میکنم یعنی چه شکلی هستی و شبیه کی شدی من یا بابایی ،ولی اصلاً مهم نیست شبیه هر کیم که باشی برای من عزیزیقلب ولی خودمونیم بارداری خیلی لذت بخشه ایشاالله خدا قسمت همه ی بنده هاش بکنه و این نعمتو از کسی دریغ نکنه راستی اینم بگم که پرده اتاقت آماده شده و امروز با بابا جونت میریم بگیریم خدا کنه اونجور که دلم میخواد تمیز و قشنگ دوخته باشه. دختر قشنگم فعلا باید برم به کارم برسم ولی زمان استراحتم دوباره کلی حرف دارم که برات بزنمماچقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ارام
21 مهر 92 13:51
سلام
خدا دختر گلت رم برات حفظ کنه
انشاا... به سلامتی بیاد تو بغلت


سلام خانمی ممنون از لطفت