حدیث جونیحدیث جونی، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

حدیث عشق زیبای زندگی

واکسن دو ماهگی حدیثم

1392/10/28 13:51
نویسنده : سارا
51 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر قشنگم

هفته قبل دو ماهت شد و واکسن دو ماهگیتو زدی،وقتی واکسن زدی من بیرون اتاق واکسن دنبال کارای پرونده واکسنت بودم که یه دفعه صدای گریتو شنیدم فوراً اومدم تو اتاق دیدم بابات دستو پاشو گم کرده تا اون موقع وقتی گریه میکردی بیشتر حالت غر غر بود ولی این دفعه اشک میریختی وقتی مامانی اشکاتو دیدم گریم گرفت جیگرم برات کباب شد .بعد از واکسن اومدیم خونه مامان جون ولی تو خیلی بی تابی میکردی آخه تو واکسن دو ماهگی کزاز هست که خیلی درد داره بمیرم برات اون روز تافردا شبش بیقراری کردی ولی بیعدش خوب شدی.بگذریم من و بابایی دوباره داریم دنبال خونه میگردیم ولی دوباره همون آشه و همون کاسه یعنی اصلاً خونه بدرد خوری که ارزش جابجایی داشته باشه نیست تو فرشته مهربون با اون قلب پاک و مهربوت از خدا بخواه که یه خوونه خوب که توش با تو و بابایی به آرامش برسم قسمتمون کنه دیگه بیدار شدی و داری بیقراری میکنی من باید بیام و بهت شیر بدم فعلا تا یه خاطره دیگه تو رو به خدا میسپارم عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله سارا
28 دی 92 15:55
سلام خاله جون قدم نورسیده مبارک ایشالا زیر سایه شما 100 ساله بشه و عاقبت بخیر خاله جون ماهان عسلی ما در مسابقه عکس جلد مجله شهرزاد شرکت کرده و خوشحال میشه اگه لطف کنید و کد m124 را به شماره 20009592 پیامک کنید تا ماهان جون برنده بشه و عکسش بیاد روی جلد شهرزاد خاله جون به وبلاگم بیای خوشحال میشم