حدیث جونیحدیث جونی، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

حدیث عشق زیبای زندگی

دخترم خانوم شده

1392/12/3 20:50
نویسنده : سارا
59 بازدید
اشتراک گذاری

سلام حدیث قشنگم

دحترم باید مامانو ببخشی که انقدر دیر به دیر برات خاطره مینویسم آخه تو که میدونی تو خونه خودمون دسترسی به اینترنت ندارم الانم خونه مامان جونی هستیم و شما هم شیرتو خوردیو باباجونت  داره تو رو رو پاش میخوابونه ، عزیز م الان 3 ماه و 14 روزه که خدا شمارو به ما داده که من همیشه سپاسگذار لطف خدا هستم .الان به وبلاگ یکی از دوستام سر زده بودم کوچولوش تازه بدنیا اومده بود ولی طفلکی افسردگی گرفته بود انشاالله که خدا هر چه زودتر شفاش بده و از وجود دخترش و این روزا که شیرین ترین روزای زندگی هر پدرو مادریه استفاده کنه،راستشو بخایی یه دفعه دلم هوای اون روزاتو کردو دلم برای اون موقعها تنگ شد ولی از یه طرفم هرچی بزرگتر میشی با مزه تر میشی و شیطونیت خیلی بیشتر شده انگار میخوایی حرف بزنی یه اداهایی در میاری که دلم میخواد تمام لپات و گاز گاز کنم وروجک شدی ولی از یه طرفم استرسم زیاد شده چون یاد گرفتی غلت بزنی و خیلی خیلی باید حواسم بهت باشه که خدای نکرده بلایی سرت نیادقلب

حدیثم عزیزم خیلی دوست دارم و بهت وابسطه شدم یه موقعهایی که اذیتم میکنی و خیلی بد لج میشی و من یه لحظه ناراحت میشم و دعوات میکنم بعدش دلم ریش ریش میشه و ایقدر بوست میکن تا با مامان آشتی کنی  و از دلت در بیاد البته فکر نکن میگم دعوا یعنی چی، فکر بد نکن قلب یعنی بهت غر میزنم که چرا اذیت میکنی ولی همونم وقتی مظلوم نگاه میکنی ناراحت میشم تو که تقصیری نداری خوب بچه ای و اقتضای سنته مامانی باید صبور تر باشم دخترکم دیگه باید برم تا حالا چند بار صدام کردن بیا شام عزیزم دوست دارممممممممممممممممممممم انشاالله سلامت باشیقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)