من و دختر قشنگ تو هفته 34
سلام دختر قشنگم خوبی مامانی .امروز بعد از سه هفته است که دارم برات خاطره مینویسم آخه میدونی تو این مدت سر کارمون مدیریت عوض شده و سرمون خیلی شلوغه این مدیر جدید همش زور میگه کارارو ما انجام میدیم اونوقت به اسم خودش تموم میکنه امروزم نیستش رفته ماموریت اینقدر خوبه وقتی نیست ،وقتی هست سایه سنگینش جو و سنگین میکنه ،فرشته کوچولو ومعصوم من از خدا بخواه مامانی کار جدیدش زودتر درست شه از شر اینجا هم راحت شم اصلاً ول کن این حرفها رو خودتو عشقه ،ملیسا جونم بزرگ شدی تکونات اینقدر محکم شده که حتی بعضی وقتها مامانی دردش میگیره ولی فدای سرت من که عاشق تکون خوردناتم .کم کم دیگه شمارش معکوس داره شروع میشه هفته 6 بودی که من تازه فهمیده بودم نینی خشکل تو ...
نویسنده :
سارا
9:24